ضرورت احیای شعار نویسی انقلابی
شهید تفرقه ؛ الگوی وحدت
رجزخوانی در قدیم با « شعار» در زمانه ما فرق دارد. چه در محتوا و متنش و چه در شکل و شمایلش. شعار، رجز نیست؛ چون شخصی و متکی بر خصلت های فردی نیست. اگر رجز باشد و مبارزطلبی، رجز جامعه است؛ رجز مردم است. یا بهتر بگوییم رجز یک تاریخ است که در یقین مردم بیدار شده است.
فرق شعار با « شعر» هم در این است که اگر شعر الهامی به فرد شاعر باشد، شعار الهامی است به جمع و جامعه و توده مردم.
گرچه معمولاً شعار و انقلاب با هم به یاد ما می آیند اما شعار و شعارنویسی منحصر در انقلاب نیست. همین امروز می توانید شعار هایی را روی دیوارها بخوانید. البته دیوار نوشته ها هم لزوماً همیشه شعار نیستند اما معمولاً دیوارهای شهر تریبون رسمی شعارهای جامعه ما بوده. آن چنان که اگر خوب به دیوارها نگاه کنید هنوز شعارهای اول انقلاب را می توانید روی آن پیدا کنید و سطح ارزشی آن روز جامعه را با شعارهای امروزمان، همان جا مقایسه کنید. از سید علی موسوی گرمارودی بزرگ قبیله شاعران انقلاب، جایی شنیدم که می گفت شعار « روح منی، خمینی بت شکنی، خمینی» را روی دیوار سفارت آمریکا سروده ( که هم می تواند تأکیدی بر نقش دیوار و شعار باشد!! و هم تأملی در رابطه شعر و شعار.) البته همین که شعارها دیگر خوانده نمی شود و کسی به آنها توجهی نمی کند خودش محل تأمل است. شعار وقتی که برانگیزاننده توجهات نیست، گواهی بر گسستگی آرمان جمعی است... بگذریم.
چندی است که بر دیوارهای شهرمان کاشان جملاتی نوشته می شود که منشأ آشنایی دارد. از ذکر آن شعار ها به دلیل احتمال ترویج آن معذورم اما فحوای آنها همان دعوای قدیمی اختلافات دینی بین شیعه و سنی است. هم از این جهت که کاشان به عنوان یک شهر مذهبی در مرکز کشور شناخته می شود و هم از این جهت که اساساً کشور در میانه تحولات تاریخی- سیاسی ویژه ای قرار دارد، تأمل در این تحرکات بر همه لازم است. البته چند سالی می شود که برخی گروه های مذهبی در کاشان رسماً و از تریبون عاشورایی منبر و حسینیه به ترویج اسلام آمریکایی مشغول اند اما با وجود گسترش روزافزون شعبه ها و پایگاههای این چنینی تقریباً در همه جای کشور ، گویا تاکنون به جز برخوردهای بعضاً نادرست سیاسی و امنیتی نهادها هیچ واکنش خودجوش و مردم جوشِ در خوری صورت نگرفته است.
از مدتها پیش در ادامه توجه به رسانه مؤثری به اسم دیوار! در نظر داشتم تا با الگو گرفتن از تجربه روزهای نخست انقلاب مسائل مهم اجتماعی فرهنگی کشور را از آن طریق تبلیغ کنم. می خواستم از آیه و حدیث گرفته تا شعر و جمله کاری ( بر وزن ضربه کاری) پیدا کنم و در جاهای مناسب و پراکنده در سراسر شهر با کلیشه و اسپری حک کنم. چندتایی را هم انتخاب کردم که این روزها با پیش دستی این جماعت با آن شعارها و عبارت های محرک در واقع غافل گیر شده ام.
اما اینک و از این طریق دو سه جمله ای را عجالتاً به مناسبت روز عزیز ولایت مولا علیه السلام می آوریم تا نوعی دیوار نویسیِ گروهی به طور همزمان توسط شما دوستان عزیز در هر جای مناسب شهر که صلاح دانستید آغاز شود. تذکر این نکته دیگر لازم نخواهد بود که این اقدام و خواهش در راستای ایجاد زمینه های فرهنگی یک موضع تاریخی سیاسی از سوی تنها کشور شیعه جهان در میان مردم انجام می گیرد که این روزها در معرض یک رویارویی بزرگ قرار گرفته اند.
اگر شما نیز هم چون نویسنده این کلمات، بر اهمیت و تأثیر اجتماعی این حرکت اعتقاد دارید می توانید این شعارها را که بر محوریت اندیشه وحدت اسلامی به زبان آمده، در هر کجای شهر و کوچه و بازار که مناسب می دانید، و با هر وسیله متناسب که تشخیص می دهید، نشر دهید. به علاوه خودتان هم می توانید در این شعار ها بسته به زمان و مکان و درایت شخصی، اجتهاد نمایید. اینک شعارها:
1) علی الگوی وحدت 2) علی شهید تفرقه
(توضیح اینکه این روزها، گویا تعمدی وجود دارد که 25 سال سکوت معنادار علوی را نیز بر مبنای ایجاد تفرقه تفسیر کنند! و چه هوشمندانه ره بر انقلاب در بیانی، امام علی را معیار و الگوی وحدت شیعه و سنی خواندند. و چه مسخره است که بخواهی هم شیعه علی باشی و هم هیزم فتنه استکباری تفرقه امت اسلام. )
3) شیعه و سنی برادرند/ هر دو به جنگ کافرند.
4) از عراق و روم و ایرانیم ما / شبنم یک صبح خندانیم ما (اقبال لاهوری)
5) باور کنیم ملک خدا را که سرمد است/ باور کنیم سکه به نام محمد است ( علی معلم دامغانی)
6) ای برادر، ای برادر، دام دشمن را مگستر
آن که از دامش رهیدی بر نهاده دام دیگر
7) دشمنت کین آفریده / کینه از دین آفریده
8) فتنه از بیگانه زاید، کار ما از ما گشاید
چون تو را آشفته بیند، بر تو آسان تر بتازد.(از تصنیفی با صدای شهرام ناظری و شعر مجتبی کاشانی، در مجموعه چاووش)
و چند کلمه قصار دیگر:
9) مولا ویلا نداشت، به شما بر نخورد! ( مخصوص دیوارهای اطراف مکان های خاص مثل بیت مسئولین جمهوری اسلامی! )
12) آن کس که می ترسد نمی اندیشد.
و یک خواهش دیگر:
حالا فرض کنید روی دیوار محله یا شهرتان یکی از این کلمات را دیدید. با خود چه می گویید؟ راجع به این عبارات نظر خود را بگویید و اگر شما هم به آن اندیشیده اید و نکته یا عبارتی به ذهن تان می رسد از کلمات و عبارات پیشنهادی تان استفاده می کنیم.