سفارش تبلیغ
صبا ویژن



زمستان 1386 - در این روزگار وانفسا...

   

دفاع مقدس موزه است یا مزار؟

قسمت اول

 

یادتان هست پیام امام را که به گورباچف نوشت: «از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست.»؟ نمی خواهم دوباره از کمونیسم بگویم. توجهتان را می خواهم به موزه ای شدن یک تفکر یا حتی تاریخ جلب کنم. در سخن امام، موزه جایی است که در آن چیزهایی را نگهداری می کنند که جوابگوی هیچ نیازی از «نیازهای واقعی» انسان نیست. آیا ممکن است «دفاع مقدس» نیز به موزه های تاریخ سپرده شود؟

 

هرسال نزدیک بهار که می شود کاروان کاروان از قشرهای مختلف راه می افتند به سمت مناطق عملیاتی دفاع مقدس تا از آن جا «بازدید» به عمل آورند. سپاه و نیروی مقاومت و بنیاد حفظ هم تا بتوانند آتش این تنور را زیاد می کنند. راستی اگر نبود این که جنگ تمام شده و دیگر جنگی در این مناطق در میان نیست، کسی پایش به اینجا باز می شد برای «دیدن آیی» و «بازدید»؟ یا اصلاً هیچ شنیده ای که مثلاً یکی از این کاروان ها، در زمان جریان جنگ آمده باشد برای دیدن مناطق جنگی جنوب یا غرب؟ معلوم است که نه، چون معرکه نبرد جای امنی نیست؛ خطرناک است.(!) آنهایی هم که آمده بودند از روی ضرورت و «وظیفه» رفته بودند. اسلام، امام، امت و کشور به آنها «نیاز» داشت. وگرنه هیچ آدم عاقلی، هشت سال برای دید و بازدید در بیابان اردو نمی زند.

 

پس حالا این جماعت عاشق شهادت اینجا چه می کنند؟ حالا که جنگ تمام شده، چه ضرورتی اینان را به اینجا کشانده؟ این هزاران هزار نفری که هر سال آمارهای بنیاد را پر می کنند، برای ادای چه وظیفه ای و چرا در این وقت سال به این مناطق هجوم می آورند؟ آیا اسلام، امام، امت و کشور دراین وقت سال و در این مکان به آنها «نیاز» دارد؟

 

موزه جایی است که اگرچه ممکن است در گذشته به دردی خورده باشد اما امروز نمی تواند «جوابگوی نیازهای واقعی انسان و جامعه» باشد. آیا دفاع مقدس تبدیل به موزه شده است؟ مرده است؟ آری، دفاع مقدس مرده است اگر با کوری تمام نگاه کنیم. و وسعت قلمرو آن را تا حد یک بیابان و چندین تپه و خاکریز در جنوب و غرب ایران ببینیم. دفاع مقدس مرده است اگر در شهریور 59 شروع شده باشد و مرداد 67 با قطعنامه 598 تمام شده باشد. دفاع مقدس مرده است اگر آن را در چند نقطه از جنوب یا غرب حبس کنیم. دفاع مقدس مرده است حتی اگر حاصل آن را فقط این تعداد شهید و جانباز و مجروح در نظر آوریم. دفاع مقدس مرده است اگر آن را فقط یک نبرد نظامی بدانیم میان دو کشور همسایه که حالا دیگر آب ها هم از آسیا افتاده و با هم آشتی کرده اند.. و راستی که دفاع مقدس موزه است اگر در زمان و مکان محدود شود.    

 

اما آیا میراث دفاع مقدس فرزندان خمینی همین کاروان هایی است که بچه های بسیج برای محل اسکان و اتوبوس ولوو و بلیط قطار و جیره خشک و بسته فرهنگی اش خودشان را به آب و آتش می زنند؟ یا این پول های کلانی که سردارها  و شهردارها و رییس های «عشق شهدا»ی ما به واسطه آقازاده ها و شهبانوزاده هایشان به این بچه های خوب و پاک می بخشند تا حتی برای بعد از اردو هم داشته باشند و صرف کارهای فرهنگی کنند؟ یا نه آن دختر مانتویی است که بعد از اردو متحول شده و چادری می شود و بچه های ما به خاطر همان یک نفر هم که شده حاضرند هر سال اردو راه بیندازند و دَین خود را به شهدا ادا کنند؟ آیا میراث دفاع مقدس فرزندان خمینی همین کاروان هایی است که همه همّ و غمّ خود را باید صرف خوراک، پوشاک و مسکن زائران شان کنند؛ مثل تورهای زیارتی- سیاحتی مشهد، دُبی، کربلا، آرژانتین...؟ راستی ما را به کجا می برند؟

 

... چه تلخ است که این کاروان ها ما را به «موزه مناطق جنگی» اردو  ببرند و نه مزار شهدا. در موزه، «شهید» و «مشهد» هر دو را خشک می کنند و مومیایی تا آنها را نشان مردم بدهند حال آنکه مزار، محل زیارت شهید است. هر جا که زیارتی باشد و حضوری، آنجا مزار است. و دفاع مقدس یعنی حضور همیشگی و جاوید در میدان نبرد حق با باطل. تمام ارزش دفاع مقدس به این حضور زنده و دائم در معرکه است...

 

ادامه دارد ان شاء الله   



نویسنده » محسن صفایی فرد » ساعت 11:42 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 22

 

دو رشته از اول خلقت

 

اگر وضع تفکر سیدالشهدا سلام الله علیه، مثل بعض مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله علیه و عبادت کند، اگر وضع تفکر مولا هم اینطور بود کربلائی پیش نمی آمد، یک راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود. اگر چنانچه ائمه ما علیهم السلام سازش می کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود. خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می خواهند بکنند که آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس بسر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعه ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب، این مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است نبود. این دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرت های شیطانی و سازش. من در طول این نهضت اشخاصی را، بسیار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اینها، لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته ای را اذیت کرد و زد راحت طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند و حالا یا ساکت کنار نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند یعنی موافقت کردند با دستگاه. این دسته ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله، مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضی شان می رفتند و آن زجرها را می کشیدند، قدمشان که از حبس بیرون می آمد می رفتند سراغ باز مقابله، برای اینکه این یک مکتبی بود و یک خطی بود، خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده اند. آن انبیائی که در آتش سوزاندند آنها را و اره کردند آنها را و آنها اگر می خواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند خیلی هم محترم بودند.

 صحیفه نور ج 15 صفحه 46 تاریخ سخنرانی: 60/4/8

نظرات شما ()


   1   2      >