سفارش تبلیغ
صبا ویژن



در این روزگار وانفسا...

   

 

انقلاب و خطر عقب‌نشینی‌های زبانی

این یادداشت در شماره 12 ماهنامه راه  منتشر شده است

سی سال از انقلاب شکوهمند اسلامی ما گذشته و مسیر پیشرفت اقتصادی و اداری و سیاسی مملکت بی لحظه‌ای توقف به سمت جلو بوده است اما من نگران این پیشرفت‌ها نیستم. آنچه این روزها و در میانه بگومگوهای انتخاباتی سخت نگران آنم، از دست رفتن خاموش و بی‌صدای عظیم‌ترین دستاوردهای زبانی انقلاب است.

امسال «خط امام» و «دولت جنگ» و «شهدا» هم به فهرست استحاله‌های زبانی دوران پس از جنگ افزوده شدند. تا قبل از شروع رقابت‌ها نگران این بودم که مبادا میرحسین موسوی «پدیدار» شود و آخرین خاطرات خوش مردم از انقلاب نیز عرفی و روزمرّه شده به جرگه عقب‌نشینی‌های زبانی از آرمان‌ها و هدف‌گیری‌های انقلاب خمینی و فرزندان پابرهنه‌اش ملحق شود. که چنین شد. اکنون تنها به عنوان قطره‌ای از دریای مریدان زبان خمینی فقط به تماشای این لکنت و بی‌زبانی نشسته‌ام.

می‌گویم زبان، منظورم لاشه بی روح الفاظ نیست؛ بلکه عروة‌الوثقایی است که امام عزیز به امت مظلوم خود بخشید و آن مبنای همه تفاهم‌ها و گفتگوهای عمومی گردید اما امروز وقتی می‌بینم جمع کثیری از پا‌به‌رکابان و مدعیان درک حضور آن محضر نورانی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند از «انقلاب فرهنگی»، «استکبار‌ستیزی»، «ساده زیستی» و «تجمل و اشرافیت‌ستیزی» مورد نظر او دفاع کنند در من شکست عمیقی ایجاد می‌شود. چه می‌توان گفت وقتی جماعت از تعطیلی دانشگاهها شرمگین و سرافکنده‌اند؟ در دوره قبل یعنی دوره نهم، «تحجر» با بیشترین استحاله و قلب معنا مواجه شد و امروز «خط امام» و حتی نام مبارک «خمینی» به شدت در معرض تهدیدهای زبانی قرار گرفت.

مع‌الاسف چون هیچ کسی به «زبان» توجهی نشان نمی‌دهد به راحتی «مستضعف» با «اقشار آسیب‌پذیر» یکی دانسته می‌شود و «مستکبر» نرم نرمک از قاموس گفتارهای عمومی خارج می‌شود. و درست همین غفلت است که می‌تواند به اخفا و پوشیدگی یا امحا و نابودی مسیر اسلامی ما مدد رساند. پس، ما نه برای حفظ «قانون»، نه برای «دموکراسی» و نه برای جلوگیری از سرکوب و اختناق، بلکه تنها برای پاسداری از زبان فراموش شده انقلاب احساس خطر می‌کنیم.

باید تحقیق وسیعی صورت گیرد تا به خوبی معلوم شود که در این سی سال کدام دولت‌ها بیشترین صدمه و حمله را به دستاوردهای زبانی و کلید‌واژه‌های طلایی انقلاب وارد آورده‌‌اند و آنگاه در عوض تهی‌کردن این واژه‌ها از معنا، مردم را تنها به اهداف اقتصادی دل‌خوش کرده‌اند. تنها در چنین تحقیقی خواهد بود که عمق سخن ره‌بر انقلاب روشن خواهد شد که فرمود: اگر آقای احمدی‌نژاد رأی هم نمی‌آورد باید از ایشان ممنون بود که ادبیات انقلاب را زنده کردند. ( نقل به مضمون) کار چنان سخت شده است که اگر بخواهی این حرفهای واقعی را به مردم بگویی فوراً خواهی شنید که این حرف‌ها نان و آب نمی‌شود. این است آن فاجعه زبانی که در ازای پیشرفت‌های اقتصادی و سیاسی یکسویه نخست در ذهن و زبان مسئولین کشور و سپس به گفتار عمومی تبدیل شده است. آیا انحراف دولت‌ها و مدیران و مسئولین از آرمان‌های انقلاب، روشن‌تر از طریق زبان قابل شناسایی است؟

 



نویسنده » محسن صفایی فرد » ساعت 8:43 عصر روز دوشنبه 88 مهر 13