هوالمستعان،
1)ما مصداق :اشداء بينهم ، رحماء علي الكفار شده ايم.
2)از بركات وجودي جناب شريعتي حاكميت روحيه رخوت و محافظه كاري دانشجويان ،خاصه(بسيجيان مخلص پا در ركاب جناب شريعتي).
3)جمع آوري نيروي انساني مخلص تر در كاخ سفيد(خانه فرهنگ).
4)........
5)........... الي ما شاءا..
اين است حديث پريشاني ما ....
بسم الله الرحمن الرحيم
باوجود اينكه با نظر شما در مورد اهمال و سستي بسيج در ارتباط با ماجراي آقاي متولي موافقم.اما دو نكته را عرض مي كنم:
1. من بارها و بارها به شخص آقاي متولي ، نورمحمد و ديگر برادران و خواهران عرض كردم شيوه مطالبه ما انفعالي ست و بايد اقدام جدي تري صورت گيرد اما دريغ از گوشي شنوا! متأسفانه اين تجربيات آويزه گوش دوستان نمي شود و به كسي هم منتقل نمي گردد. در درجه اول اين اهمال متوجه خودسري شخص آقاي متولي در اين ماجراست. ما هردفعه كه گفتيم ما كار خودمان را انجام بديم و كمك مسئولين هم روند خودش را داشته باشد شنيديم نه! اين دفعه زاكاني فرق ميكند، سراج آدم خوبي است و ... . بعد آقاي متولي شكايت مي كند كه دوستان اهمال كردند و هنوز ايشان تكليفش مشخص نيست. خوب! آدم عاقل چرا خودسري مي كني كه بعد پشيمان شوي؟؟؟!!!
2. دوست عزيز، محسن صفايي ،شما كه خود داد و فرياد مي كني چرا براي اين ماجرا حتي يك جلسه به تهران نيامديد؟ ايستادن بيرون گود و قضاوت كردن كه زحمتي ندارد! اگر شما به واقع به گفته هايت اعتقاد داري كمي هم عملت را سامان مي دادي! دوست من ما همه مقصريم !
سلام
بالاخره زحمت كشيديد و وبلاگتون رو به روز كرديد.
هر چند مطلبتو هنوز نخوندم ولي واقعا جاي خسته نباشيد داره!!!