سفارش تبلیغ
صبا ویژن



محسن صفایی فرد - در این روزگار وانفسا...

   

«تولدت مبارک» یعنی چه؟

(بخشی از یک مقاله شاید بلند به مناسبت روز تولدم!)

معنای «جشن تولد» چیست؟ چرا به حادثه «تولد» به مثابه یک امر شایسته جشن می‌نگریم؟ اصلاً مگر تا چندی پیش که هنوز این رسم، جایی در فرهنگ ما نداشت، رویداد تولد به مثابه امری توجه‌برانگیز در میان ما شناخته می‌شد؟ می‌دانیم که این رسوم در سابقه فرهنگی تاریخی ما جایی ندارد و حتی در دوره معاصر هم تا همین چند سال پیش کسی اینچنین سالروز تولد خویش را مهم تلقی نمی‌نمود. اما از قبَل ارتباطات فرهنگی، کم‌کم آداب و رسوم جدیدی در میان ما متداول می‌شود و به این فکر نمی‌کنیم که چرا و چگونه باید یک رسم فرهنگی را به عنوان امری واحد و بی‌چون و چرا و جهانی بپذیریم. وقتی رخدادها عین فرهنگ و آداب و رسوم می‌شوند، پرسش از آنها دشوار می‌شود و تحمل شنیدن پرسش از آنها هم از دست می‌رود.

اکنون دیگر جشن تولد در میان ما رسمی نسبتاً جاافتاده و مقبول تلقی می‌شود؛ بی‌آنکه بدانیم اصلاً رخداد تولد از کی و چرا چنین اهمیتی در میان ما یافته است و چرا آن را دوست داریم و سعی می‌کنیم تاریخ آن را از خاطر نبریم تا آداب آن را به جای آوریم. راستی چه رابطه‌ای است میان علاقه و توجه به تولد با فراموشی و اندوه مرگ در فرهنگ ما؟ جواب این سؤال را شاید بتوان در احوال شخصی و جمعی مردمی که برپادارنده این آداب‌اند به نظاره نشست. امروز زبان یاد مرگ – اگر ندرتاً یادی از آن بشود - چندان متحول شده است که دیگر از آن با هیبت و جلال یاد نمی‌شود بلکه غالباً با ترس و اندوه نفرت‌بار همراه است.

***

در شاخص‌های توسعه بین‌المللی که با آن میزان توسعه‌یافتگی جوامع سنجیده می‌شود، شاخصی هست به نام «سنّ امید به زندگی». چگونه سن امید مردم به زندگی ‌سنجیده می‌‌شود؟ هر روشی که بتواند میزان امید به زندگی را در یک جامعه بگوید بسته به مضمون روش قطعاً خود معرّف معنایی از زندگی خواهد بود. چنانکه در این شاخص متغیرهای گوناگونی مثل تعداد پزشکان و دندان‌پزشکان، تخت‌های بیمارستانی و دیگر تجهیزات پیشرفته پزشکی، سن مرگ و میر مردان و زنان در یک سال و نیز تعداد موالید و اموات در هر سال، تعیین‌کننده میزان امید به زندگی یک ملت است. بودن و ماندن در این دنیا غایت مطلوب نگرش این شاخص به زندگی است و به همین سبب می‌کوشد تا به وسیله روش‌های علمی پزشکی و دستوالعمل‌های سازمان‌های جهانی به زعم خود راه را بر مرگ سد کرده و این تمنای محال را برآورد...



نویسنده » محسن صفایی فرد » ساعت 12:40 صبح روز دوشنبه 88 فروردین 3

دیروز که حسین علیه السلام، فرزند خردسالش را بر سر دست گرفته بود و مدعیان دروغین دین و ارزش ها را به اقلی از آزاده گی فرا می خواندهیچ آزاده ای در میان آن کفّار مقدس مآب نبود و آن بزرگ، شکم های مالامال از لقمه حرام را می دید و نشان می داد که با سکوت شان به هلهله شیطان صفتان مدد می رساندند.

هلهله سکوت را، ای آزادگان جهان آیا نمی شنوید و نمی بینید؟ کودکان بی گناه را کشتن آیا نباید فریاد انسان را به بار آورد اگر که دین ندارد و لااقل آزاده است؟ به راستی که :

هرچه دیدیم از تعلق در طلسم سنگ بود

یک شرر آزاده ای از خود جدایی بر نخاست

و این است معنی کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‍‍‍. علی اصغر های شیرخواره امروز در غزه قربانی یک جنایت وحشیانه هستند و صدای عاشورایی امام عشق از عمق تاریخ باز هم به گوش می رسد که: اگر دین ندارید آزاده باشید. پیداست که در چنین معرکه ای تنها راه نجات توسل به منطق عاشوراست: دین به دنیا نفروختن، بر مرگ و ترس از آن غلبه کردن، مرگ را احلی از عسل یافتن و در راه خدا از بلا نترسیدن.

پس وای بر ما اگر ز پیش حادثه پای پس بکشیم و در توطئه سکوت نامردمان مردم نما به هلهله بی شرف ها امداد برسانیم.

نامرد مردم ما، خدا، نامرد مردم

بی درد مردم ما، خدا، بی درد مردم

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم 



نویسنده » محسن صفایی فرد » ساعت 11:58 صبح روز شنبه 87 دی 14

<      1   2   3   4   5   >>   >